آفتاب پرست نازنین

بدست • 29 دسامبر 2010 • دسته: اخبار٬ نقد و بررسی:

محمدرضا کاتب متولد ۱۳۴۵، تهران، در رشته  کارگردانی تلویزیونی فارغ التحصیل شد و به سریال سازی و فیلم‌نامه نویسی اشتغال یافت. رمان “هیس”   در سال ۱۳۶۹ باعث مطرح شدن او در جامعه نویسندگان ایران شد که البته این رمان به عنوان کتاب سال نیز برگزیده شد. کاتب قبل از انتشار رمان هیس هم جوایزی را برای برخی از آثارش که عمدتاً مربوط به داستان نوجوانان بود، دریافت کرده‌است.

آفتاب پرست نازنین، قصه خانواده ای عراقی است که قربانی اهداف حزب بعث شده و به دنبال قاتل فرزندنشان به ایران آمده اند. فضای این رمان جایی ست در نزدیکی مرز ایران و عراق؛ اما زمان داستان سال ها پس از جنگ ایران و عراق است. از اطلاعاتی که در رمان داده می شود پیداست در آن سوی مرز مدت هاست رژیم صدام نیز سقوط کرده و حالا به ظاهر خبری از لشکرکشی ها، ادوات نظامی و چه و چه… نیست؛ اما آدم های آن هنوز درگیر تبعات جنگ هستند؛ و گویا اصلا این جنگ را پایانی نیست.
کاتب با دو راوی، در قالب دو فصل عمده با نام های «بی دهان حرف می زنم» با راوی اول شخص و «این طوری هم می شود گفت» با راوی سوم شخص آگاه، قصه را پیش می برد. در واقع باید اذعان داشت که این رمان با دو نظرگاه متفاوت روایت می شود. در ابتدا به ظاهر دو قصه مجزا را می خوانیم. یکی حدیث نفس دخترکی جنگ زده است که رمان نیز با  او آغاز می شود؛ و دیگری داستان مردی عراقی ست که هست و نیستش را فروخته و به همراه نوه هایش، از آن سوی مرز به ایران آمده تا انتقام کشته شدن پسرش را بگیرد. این دو داستان به ظاهر مجزا، یک فصل در میان، روایت و در میانه های کتاب در هم ممزوج می شوند. و در نهایت نیز با روایت همان دخترک آغازین به پایان می رسند.

بخشی از کتاب:

” آن شمایل با آن که هیچ چیزش شبیه آدم ها نبود ولی در عین حال شبیه ترین کس بود.چون مثل هر آدمی قبل از آن که به دنیا بیاید و بی آن که حتی یک بار توی این دنیای بزرگ شاشیده باشد به بدنش آن همه زخم و چرک و چیز برنده بود و حالا به مرور باید آن چیزها ازش جدا می شد.”

آفتاب پرست نازنین رمانی ۲۸۵ صفحه ای است که نشر هیلا آن را منتشر کرده و برنده تندیس جایزه “روزی روزگاری” در سال ۱۳۸۹ شده است.

از رمان های دیگر محمدرضا کاتب ، ” دوشنبه های آبی” ، “هیس”، “پستی” و “وقت تقصیر” است.

برچسب‌ها: ٬ ٬

دیدگاه خود را بیان کنید.