افکار عجیب من
بدست توسعه فروش • 3 اکتبر 2018 • دسته: ادبیات ایران و جهان٬ ادبیات جهان٬ مللافکار عجیب من
نوشتهی اورحان پاموک
ترجمهی علیرضا سیفالدینی
نشر نیماژ
حالا در تاریکی دختری را که فراریاش میداد اصلاً نمیتوانست ببیند. خواست لااقل او را لمس کند و ببوسدش اما رایحه با بقچهای که همراه داشت آهسته او را پس زد. مولود از این خشنود شد. مصمم بود با کسی که تا آخر عمر میخواست با او زندگی کند قبل از ازدواج دست به او نزند.
توسعه فروش
فرستادن نامه به این نویسنده | همهی نوشتههای توسعه فروش