ترانه‌ی مرغ اسیر

بدست • 24 اکتبر 2018 • دسته: دسته‌بندی نشده

ترانه‌ی مرغ اسیر

نوشته‌ی جاسمین دارزنیک
ترجمه‌ی علی مجتهدزاده
کتاب پارسه

نام من فروغ است.
من در ایران به‌دنیا آمده‌ام. کشوری گسترده بر فلاتی بلند که از هر سو در محاصره‌ی سرزمین‌های مرتفع و کوه‌های سربه‌فلک کشیده است. شمال ایران به دریای خزر می‌رسد؛ به جنگل‌های صنوبر و توسکا و کاج که آن را میان گرفته‌اند. در دیگر سوی ایران، جابه‌جا مساجد زیبای کهن ایرانی با گنبدهای فیروزه‌ای‌شان جلوه می‌فروشند و جز این چشمتان به دهکده‌های سنگی جامانده از گذر قرن‌ها، باغ‌های خیال‌انگیز، کاخ‌های افسانه‌ای پاسارگاد، پرسپولیس و شوش هم می‌خورد. میان سینه‌ی کشورم را نیز، از کران تا کران، کویرهای خشک شن و نمک دربر گرفته‌اند. سرزمین چهارفصل. زیر این جامه‌ی رنگین پوشیده از شن و سنگ و برف و یخ و گل‌های صحرایی، و در عمق جان زمین هم نبض سیاه نفت در قلب آن می‌زند و این خون تیره را به رگ‌های عمیق آن می‌برد.

برچسب‌ها: ٬ ٬ ٬ ٬ ٬

دیدگاه خود را بیان کنید.