معلم پیانو

بدست • 14 می 2016 • دسته: (داستان کوتاه)٬ ادبیات ایران٬ ادبیات ایران و جهان٬ ایران٬ پیشنهاد ما از تازه های نشر:

معلم پیانو

نویسنده:چیستا یثربی

ناشر:کوله پشتی

طوفان بود،حتمآ همه می خندیدند که در آن طوفان نوح که داشت همه ی گرد و غبار جهان را به سر و صورتم می ریخت، با کفش های پاشنه بلند در به در دنبال آدرسی می گشتم که کسی تا حالا اسمش را نشنیده بود. انگار آدرسی از کره ی مریخ می خواستم!کوچه ی شباهنگ… جوری نگاهم می کردند انگار فحش داده ام!نمی دانم علتش طوفان بود یا و های آشفته ی من در باد که از زیر شال بیرون زده بود یا حسی که در طوفان ،مرا به آن کوچه برده بود.آن هم در محلی کهنمی شناختم… بالاخرخ از پشت چنارها تابلوی کوچه ی شباهنگ پیدا شد و بعد آن، تابلوی کذایی آموزشگاه موسیقی شایان. یک لحظه تردید کردم. واقعآ باید میفتم؟

 

برچسب‌ها: ٬ ٬

دیدگاه خود را بیان کنید.